عشق می میرد.
همانطور که شمعدانی های کنار باغچه می میرند...
همانطور که شبی پدربزرگم مرد...
همانطور که روزی من می میرم...
اما برای این مرگ سوگواری نمی کنم.
خش خش برگ ها در زیر پایم لذت بخش است ,همانطور که هفته ی قبل بود ...همانطور که هفته ی بعد خواهد بود...
شاید هوس باشد(این طور که می گویند)!
پس من عاشق نشده ام ...تا به این هفته, تا به این روز ,تا به این لحظه
پس من می گویم دروغ است لیلی و مجنون و هر داستانی که بوی خودشیفتگی می دهد و تسخیر آدم ها
این بدبختی انسان است...
این روان پریشی رومانتیک است...
این فقط منم و منم و انسانی که برای اثبات دوست داشتن خودم ,او را به کمک می طلبم.
.
. .سرد می شوم...تو هم سرد می شوی...و این می شود پایان تو...پایان ما . !
نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesارديبهشت 1391فروردين 1391 اسفند 1390 AuthorsfaegheLinks
ردیاب خودرو
Specific![]() ![]() ![]() LinkDump
حمل ماینر از چین به ایران |